بـگذار لبخـندم بـگريـزد زيــر پوســتت
بـگذار بودنـت را با همـين يـک شـعر از آن خـود کـنم :
هـنوز تـکه اي از تـو
در مـن اسـت
کـه گـاهـي
لعـنتي بـد جـور
گر نشود
حرفی نیست
که نفس می گیرد
در هوایی که نفس های تو نیست . . .
اونم سریع بهش زنگ بزنه و بگه قربون دلت برم….
شما دارید همچی کسی رو ؟؟؟
ولي کسي از غمش نگفت
به سلامتي دلي که گرفت
ولي کسي گره ي دلشو باز نکرد
به سلامتي کسي که تنها شد
ولي کسي از تنهاييش يادي نکرد
نه در خواب ..
که در آبی ترین لحظه های آبی بودنت
و آمده ام که بمانم
اگر ماندن را بخواهی ...
که عشق ،
اول و آخرحادثه ی من و تو باشد
و دل ،
هدیه ای که همیشه در تصرف چشمانت
خواهد بود
روی صورتم راه می رود؛
لبهایم ناخودآگاه باز می شود به لبخند،
و گونه هایم ، گُر میگیرند.
صورتم را عقب میکشم
مبادا فریبم دهی و باز…
گَل میکند میان دستهایم؛
انگشتهایم از خوشی تیر می کشند…
هنوز گاهی
من هستم و تو ؛
میان همین خاطرات ِ محدود
و صدایت
که جایی میان نَفَسهایم جا مانده است…
دلش که گرفت ، قرار می گذارد با چشم هایت،
می بینی اش...
می خواهم خوابت شوم،
خوابم می شوی؟!
دلت برای هیچ کس به اندازه من تنگ نخواهد شد.
برای نگاه کردنم
برای بوسیدنم
برای خندیدنم
برای تمام لحظه هایی که آمدی و شعر من شدی.روزی که نیستم
حالا ببین.
زمزمه کن گاهی،
قدم بزن در کوچه های زندگی،
و گاهی آرام پرواز کن ...
این آبی بیکران مال تو نباشد، مال کیست ...؟
برچسب : نویسنده : ۞BAD boy۞ wildboy021 بازدید : 240